محمدرضا محمدرضا ، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه سن داره

من و پسرم

عقیقه محمدرضا جون

1391/11/22 20:52
نویسنده : مامان وبابا
497 بازدید
اشتراک گذاری

             

گل پسرم من وبابایی تصمیم گرفتیم اول از هر کاری تو رو عقیقه کنیم واسه همین 8 روزه که بودی عقیقه ت

کردیم چون مهمونا زیاد بودن نمی شد تو خونه پذیراشون باشیم  بابایی با رستوران مسجد هیئت حسینی

بیرجند هماهنگ کرد وقرار شد روز پنجشنبه 7 دی ماه فامیلا رو به صرف شام دعوتشون کنیم

چون تو هنوز 10 روزت نشده بود واز طرفی هوا هم به شدت سرد شده بود من وتو نتونستیم بریم وخاله جونم

(خاله معصومه)زحمت کشیدن اومدن پیش من وتو واستادن وبقیه رفتن رستوران همینجا ازشون تشکر میکنم

که با هام موندن

بابایی یه چند تا عکس از مهمونا گرفتن تا یادگاری داشته باشیم که منم برات تو وبلاگت میذارم

   

   

   

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان امیر علی
23 بهمن 91 0:23
امیر علی: وای بابای منم اونجاست محمد رضا جان ببخش من نتونستم عقیقه ات بیام
ان شاا... دعوتی بعدی


آره مهمونامون زیاد بودن ولی مامانی نتونست همه عکسارو بذاره
ان شالله البته منم نبودم

akram joon
26 بهمن 91 21:24
غذاتون فوق العاده بود دستتون درد نکنه مامانی راست میگه اونشب خیلی خیلی سرد بود تازه زمینا یخ زده بود منم میخواستم بخورم زمین
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و پسرم می باشد