عقیقه محمدرضا جون
گل پسرم من وبابایی تصمیم گرفتیم اول از هر کاری تو رو عقیقه کنیم واسه همین 8 روزه که بودی عقیقه ت
کردیم چون مهمونا زیاد بودن نمی شد تو خونه پذیراشون باشیم بابایی با رستوران مسجد هیئت حسینی
بیرجند هماهنگ کرد وقرار شد روز پنجشنبه 7 دی ماه فامیلا رو به صرف شام دعوتشون کنیم
چون تو هنوز 10 روزت نشده بود واز طرفی هوا هم به شدت سرد شده بود من وتو نتونستیم بریم وخاله جونم
(خاله معصومه)زحمت کشیدن اومدن پیش من وتو واستادن وبقیه رفتن رستوران همینجا ازشون تشکر میکنم
که با هام موندن
بابایی یه چند تا عکس از مهمونا گرفتن تا یادگاری داشته باشیم که منم برات تو وبلاگت میذارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی